سوره ي لقمان
معنی دوست را چه کسانی متوجه شده اند ؟!
با سلام.من در این پست قصد دارم که به بررسی این سوال از ابعاد مختللف بپردازم.

سوال:چرا از هر1000نفر دوست فقط20نفر از آن ها دوست واقعی هستند؟

و اما چرا می گویم که980نفر از آن ها دوست واقعی نیستند.چون این دوستان دوستشان را مسخره می کنند و به سلیقه دوستشان احترام نمی گذارند و ذهنشان انحراف دارد و اصلا هر چیزی که بهشان می گویی یک چیزدیگر برداشت می کنند و حرف های ناراحت کننده می زنند و اصلا فداکاری ندارند و ..... .

این ویژگی ها خیلی بیشتر از این هاست.من می خواهم بدانم چرا کسانی که می گویند ما مسلمانیم باید مسلمانی دیگر را ناراحت کنند؟ آیا در قواعد اسلام همچین اجازه ای داده اند که دل دوست مسلمان خود را بشکنیم؟چرا وقتش که می رسد1000نفر دم از رفاقت می زنند اما به وقتش فقط20نفر از آن ها جداً رفیق هستند؟ چرا وقتش که می رسد همین کسایی که می گفتند ما دوست تو هستیم همه متحد می شود تا دوستشان در جمع ضایع کنند؟ چرا وقت بازی که می رسد فقط به فکر خودشان هستند و دیگران را به اسم این که بازی ات بد است در پست هایی می گذارند که آن ها نتوانند بازی کنند؟آیا این درست است که دوستمان را به اسم این که بازی ات بد است دروازبان بگذاریم تا شاید سالی یک توپ به او برسد؟ و بعد از زدن5 گل باز هم به او نگوییم حالا تو هم برو جلو یک گل بزن؟ دروازبانی بد نیست ولی وقتی کسی می خواهد فوتبال بازی کند البته در محله نه فوتبال واقعی در واقع کسی است که کم تر از همه بازی می کند.آیا این انصاف است؟ آیا این خودخواهی نیست؟ پس شما بگویید من چه جوری یک آدم خودخواه را به عنوان دوستم انتخاب کنم؟ یا دوستانی که با هم هماهنگ می شوند و مرا ناتوان جلوه می دهند؟ من می خواستم بدانم چرا دوستی ها این جوری شده؟ چرا؟ جداً رفتار بعضی ها چرا این جوری شده که خیلی ساده و راحت دل دیگران را می شکنند؟

اما در مقابل دوستانی هستند که جدا دوست هستند ! یعنی یک دوست واقعی ! و این ویژگی ها را ندارند.

این پست هم به پایان رسید.منتظر نظرات شما هستیم.

چهارشنبه بیست و ششم 6 1393 3:41 بعد از ظهر
برچسب ها :
زمونه عوض شده
با سلام خدمت همه بازدیدکنندگان عزیز.من در این پست به چند اتفاقی که در همین تابستان دیدم افتاد می خواهم اشاره کنم.خیلی از این اتفاقات در همین فوتبالی که من بازی می کنم افتاد و بعضی هایش من را خیلی عصبانی کرد.مثلا ما داشتیم پنالتی می زدیم ناگهان یک خانم با حجاب بد رد شد.یکی از بچه ها نگذاشت هیچ کس ضربه بزند و گفت بگذارید خانم می خواهد ضربه بزند.و این فرد به من می گوید من مذهبی هستم.و وقتی من بهش می گویم این کار را نکن.می گوید سامان دست بردار از این کارها.این قدر دیگه از این حرف ها نزن.واقعا ویژگی یک فرد مذهبی این است؟یا یک نفر هم هست که تا یک خانم بدحجاب رد می شود کلا کنترلش را از دست می دهد و به جای این که فوتبال بزند فوتبال نمایشی برای جلب توجه آن ها می زند.و اما از این ها بدتر.یک نفر هست که تا یک خانم بد حجاب می بیند هر چیزی می گوید تا توجه آن خانم را جلب کند.مثلا در یکی از موارد یک خانم منتظر تاکسی بود.پشت سر هم می گفت چقدر تاکسی کم شده.من گفتم زشته.این کارها یعنی چی آخه؟داد زد آخه تاکسی کم شده من به کی گله کنم؟من گفتم برو تاکسیرانی.تا این که اون بهانه از دستش رفت.گفت من دیرم شده.آژانس می خواهم و همین جوری از این حرف ها می زد.و در یک مورد که دنبال یک خانم بد حجاب راه افتاد و رفت و گفت بیا فوتبال بزنیم.حدود500متر دنبالش رفت.از اون بدتر.من نصیحتش کردم و گفتم زشت است.از این کارها نکن.گفت نه حجابش بد بود می خواستم نصیحتش کنم.وقعا من در آن جا بهم برخورد.آخه این حرف را به یک بچه دوساله هم بزنی می فهمد که دروغ است.و نمونه های دیگری هم وجود دارد.باور کنید خیلی زیاد هستند.اما فکر می کنم تا همین جا کافی است.اما بیایید یک سری هم به زمان جنگ بزنیم.آیا آن زمان هم این جور بود؟تا آن جایی که من شنیده ام نه.چرا این قدر مردم ما مقهور جنگ نرم شده اند؟غیر از آن فردی که گفتم یک نفر دیگه هم بود که داشت به من می گفت حکم اسلام این است و...ولی وقتی که این افراد دنبال یک خانم بدحجاب رفتند و به حرف من هم گوش ندادند درست مثل یک فردی که کلا نمی شوند و بدتر از آن سوت هم زدند.به این فرد گفتم که تو این ها را نصیحت کن.اما اون فرد فکر می کنید چی گفت؟گفت من خودم هم در دل خودم دارم سوت می زنم.گفتم تو مگه نمی گفتی رساله می خوانی و احکام اسلام را بلدی؟گفت من در رساله دنبال چیزهایی می گردم که بدرد امروز بخورد.جدا این که برای زن نامحرم سوت نزنی به درد امروز نمی خورد؟واقعا که برای این افرادی که گفتم متاسفم.این افراد اگر یک صفحه از قرآن درباره معاد را بخوانند دیگر این کار را نمی کنند.چون در روز قیامت مجازات خیلی سنگینی برای این گونه افراد در نظر گرفته شده.و از همه بدتر توجیه یکی از این افراد است.می گوید این کارها مانند غذاخوردن و خوابیدن مهم است.من می گویم اگر این قدر اهمیت دارد پس چرا در اسلام غذاخوردن و خوابیدن مشکلی ندارد ولی این کارهایی که آن ها می کنند همه حرام است؟ پس می توان نتیجه گرفت که انسان باید خود را کنترل کند.و  اگر انسان خود را دست شیطان نسپارد همچنین اتفاقی نمی افتد.همین الآن یک سوال می خواهم بپرسم.واقعا در چهره یک خانم بدحجاب چه چیزی دارد که این قدر مورد توجه این افراد است؟و حرف زیاد است.و من اگر بخواهم ادامه دهم دیگر همه خسته خواهند شد.

داستانی که برای پیامبر(ص) اتفاق افتاد:روزی پیامبر(ص)در بین یارانشان مانند سلمان و ابوذر و عمار یاسر بودند که ناگهان آهی می کشند.یارانشان می گویند چه اتفاقی افتاد یا رسول الله؟ناگهان پیامبر(ص)می گوید آیا می دانید که روزی می رسد که نسل شما فاسق می شوند و به اسلام عمل نمی کنند؟

احتمالا این پست ادامه پیدا خواهد کرد.چون خیلی از حرف ها را به دلیل زیاد شدن این پست نتوانستم بزنم.منتظر نظراتتان هستم.

شنبه پانزدهم 6 1393 2:33 بعد از ظهر
برچسب ها :
درباره وبلاگ
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 11002
تعداد نوشته ها : 25
تعداد نظرات : 0
پخش زنده
X